دانلود اقدام پژوهی چگونه توانستم با ارائه راه حل های مناسب مشکل ضعف ماده ی درسی ادبیات و زبان فارسی مهدی را برطرف نمایم ؟
فرمت فایل word و قابل ویرایش
تعداد صفحات 24 صفحه
قیمت 2500 تومان
قسمتی از مجموعه
چکیده
امروزه به جهت اهمال و سستی و بی توجهی های برخی از متولیان و دستگاه های موظف به حراست و صیانت و نگهداری ریشه و بن مایه و جایگاه و شریان حیاتی اصیل زبان فارسی از یک سو و عدم دقت هایی که در بیان برخی به گوش می خورد و متن هایی که بدون رعایت قاعده و احساس در اصول علمی- کاربردی زبان به چشم می آید کارش به جایی رسیده است که بعضی ها خیلی راحت و بدون دغدغه واژه های بیگانه و نادرست بر سر زبان ها جاری می کنند و در مجموعه های تصویری و آوایی و نوشتاری، واژه های نامأنوس و غیرمعمول و بدون قاعده و حتی گاهی ملهم از ادبیات بیگانه را جایگزین کلمات فاخر و خوش آهنگ زبان فارسی کرده اند. یکی از دلایل کم توجهی به ادبیات نگاه سطحی ما به آن است . در کش و قوس های سال های خودباختگی در برابر غرب و نفوذ آداب غربی که اندک اندک چون موریانه ای به جان این درخت تناور و سایه افکن افتاد ، زبان و ادبیات فارسی به عنوان درسی تفننی ، سرگرم کننده و حتی نمره آور و معدلچاق کن در نظام آموزشی ما جا خوش کرد . ادبیات فارسی درسی آسان قلمداد شد که هر دبیر غیرمتخصص و کم سوادی می تواند از عهده ی تدریس آن برآید و چنان شد که خود به خود و از آغاز نیز گروه کم سوادان به سوی رشته ی ادبیات کشیده شدند. اکنون نیز اگر به نحوه ی هدایت تحصیلی دانش آموزان گذری بیندازیم، متوجه این قضیه خواهیم شد . دانش آموزانی که حتی رشته ی ادبیات را کسب نکرده اند نیز، با تشکیل کمیسیون خاص در ادارات آموزش و پرورش به سوی این رشته گسیل داده می شوند . رشته ای که خود دانش آموز به رفتن و ادامهی تحصیل در آن راغب نیست و حتی با توجه به سوابق موجود استعداد راه یابی بدان رشته را ندارد . این است حال و روز رشته ی ادبیات در این روزگار .به همین دلیل بنده خالق قیصری در این اقدام پژوهی سعی بر این دارم که درس ادبیات و زبان فارسی را در کلاسم جذاب نموده و به دانش آموزم مهدی کمک کنم تا در رویارویی با مشکلات فرارویش در این درس موفق شود.
مقدمه
ظاهراً جنس روزها و شبهای نسل امروز با جنس روزها و شبهای نسل پدران و مادران ما تفاوتهای اساسی به خود گرفته است. از همین نگاه گذرا و نه موشکافانه میتوان فهمید که ذائقه ادبی بچههای امروز حتماً و نه شاید با بچههای دیروز بیشباهت شده است.دوست فرهیختهای میگفت اگر به نظر من «دیزی» بهترین غذاست، به نظر بچههای امروز «پیتزا» بهترین غذاست. اگر من مجذوب و عاشق غزلهای عاشقانه حافظ هستم، درک این شیفتگی برای بچههای امروز ناممکن به نظر میرسد، چرا که تغییر ذائقه ادبی آنها پا به پای تغییر ذائقه غذایی آنها پیش میرود. ضمن آن که قبول این تغییر و دگرگونی به شرایط موجود برای رسیدن به وضعیت مطلوب و مد نظر ما کمک کرده و راه را برای پذیرش داشتههای قبلی هموار میکند. اگر امروز قهرمانان فیلمهای غربی همچون «هریپاتر» که مبلغ فرهنگ غربی و برهنگیاند در برابر بچهها قد علم کردهاند، کمکاری از ماست که در معرفی «رستم و سهراب» کوتاهی کردهایم.حالا باید به دنبال یافتن پاسخ این سؤال باشیم که چرا این ذائقه شکل گرفته و ما (خانواده، مدرسه، جامعه، کتاب درسی، رسانه و...) چقدر در این شکلبخشی دخیل بودهایم.اگر یافتههای ما نشان میدهد که دانشآموزان سالهای اخیر که سالها پشت نیمکتهای کلاس ادبیات فارسی نشستهاند، اما بیذوق و بیعلاقه و بیبهره از این کلاسها و امروز بیگانهاند با حافظ و سعدی و رودکی و مولانا و... بیشک نیازهایی در آنها شکل گرفته (شاید هم ما شکل دادهایم) و شرایط به گونهای رقم خورده و کاستیهایی در این باره به جا مانده که امروز این کمعلاقگیها به ادبیات و ادبا را به نظاره نشستهایم. بنابراین واکاوی شرایط فعلی چه در کلاس و مدرسه و کتاب و چه در خانواده و جامعه میتواند در این زمینه راهگشا باشد.ضرورتی که حس نمیشود . ادبیات فارسی نقش بزرگی را در انتقال ارزشها، هنجارها و مفاهیم اجتماعی در جامعه ما برعهده دارد. بررسیهای تاریخی گواه این مطلب است که شاعران بزرگی در شکلگیری تحولات اجتماعی نقش بازی کردهاند، از طرفی تحولات اجتماعی هم بر ادبیات فارسی تأثیر گذاشته است، بنابراین ارتباط دوسویهای بین جامعه و ادبیات فارسی وجود دارد که غیرقابل انکار است.
به همین خاطر باید به ادبیات فارسی به دیده ارزشمندی بنگریم، چرا که با انتقال ارزشهای ملی - اسلامی و بومی در شکلگیری هویت ایرانی - اسلامی ما به شکل اساسی اثرگذار است، مقوله مهمی که در این سالها در مجموعه نظام آموزشی ما و البته در نهادها و رسانههای دیگر هم مغفول مانده است.
بیان مسئله
در بین دروسی متعددی که در مدارس ارایه می شود یکی هم «ادبیات فارسی» است. بدیهی است که آموزش این درس مانند تمام دروس دیگر مفید است؛ اما آن چه ما را به برگزاری این میزگرد ملزم کرد این بود که دانستن «ادبیات» نه تنها مفید بلکه ضروری است.
در بین تعاریف مختلفی که از انسان می شود و عموما تمایز او از حیوانات را بیان می کند متداول ترینش این است که «انسان حیوانی است ناطق.» چنانچه این تمایز را بپذیریم منطقا این ذهنیت پیش می آید که در میان انسان ها آن که قدرت سخن گویی و نطق بیش تری داشته باشد از مراتب بالاتری در زندگی برخوردار است. «ادبیات» ابزار اصلی این قدرت است.
منظر دیگری که باید به آن توجه داشت این است که در مدارسی که مختص رشته ی ریاضی و فیزیک (و تا حدی علوم تجربی) است «ادبیات» چه جایگاهی دارد؟ دانش آموزان تیزهوشی که در این مدارس تحصیل می کنند بدون مطالعه ی دقیق ادبیات نیز می توانند در دروس تخصصی خود نمرات خوبی کسب کنند اما تجربه نشان می دهد که کسانی که در علوم ریاضی و فیزیک نیز حرفی برای گفتن داشته اند به «ادبیات» مسلط بوده اند. دکتر حسابی و پروفسور هشترودی مثال هایی دم دستی و مناسب برای این مدعا هستند. بررسی همین تک بیت نشان گر تسلط (و نه تنها آگاهی) او بر ادبیات است.
در صورت پذیرش این مدعا این بیان قابل تامل می شود که اگر کسی به ادبیات تسلط نداشته باشد ممکن است دروس ریاضی و فیزیک را خوب یاد بگیرد و خوب هم نمره بگیرد اما بعید است ریاضی دان یا فیزیک دان شود.